او سپس به كار گل و خاك روي آورد.
پس از مدتي آشنايي با اين كار، 10 كيف حاوي از شن و برگ هاي درختان را بارگيري كرده و آن را «خاك گلدان» ناميد و به شهروندان شانگهايي كه به پرورش گل علاقه داشتند فروخت.
در روز 50 يوان سود برد و با ادامه اين كار در عرض يك سال در شهر بزرگ شانگهاي يك مغازه باز كرد.
او سپس كشف جديدي كرد؛ تابلوي مجلل بعضي از ساختمان هاي تجاري كثيف بود. متوجه شد كه شركت ها فقط به دنبال شستشوي عمارت هستند و تابلو ها را نمي شويند. از اين فرصت استفاده كرد.
نردبان، سطل آب و پارچه كهنه خريد و يك شركت كوچك شستشوي تابلو افتتاح كرد.
شركت او اكنون 150 كارگر دارد و فعاليت آن از شانگهاي به شهرهاي هانگجو و ننجينگ توسعه يافته است.
او اخيرا براي بازاريابي با قطار به پكن سفر كرد. در ايستگاه راه آهن، آدم ولگردي را ديد كه از او بطري خالي مي خواست. هنگام دادن بطري، چهره كسي را كه پنج سال پيش بليط قطار را با او عوض كرده بود به ياد آورد.
خلاقيت و استعداد در برخورد با مشكلات شكوفا و نمايان مي شود. در دنياي كسب و كار، آنان كه آرامش را در بستن چشم ها بر تحولات دنياي اطراف مي جويند، مرگ زودرس را استقبال مي كنند. يك رهبر موفق به استقبال تهديدها رفته و از دل آن ها فرصت هاي ناب كشف مي كند. آنهايي كه از جاي خود مي جنبند، گاهي مي بازند، آنهايي كه نمي جنبند هميشه مي بازند