قفسی را تجسم کنید که در آن پنج میمون وجود دارد .
داخل قفس موزی را از یک ریسمان آویزان کنید و زیر آن یک نردبان کوچک قرار دهید . طولی نمی کشد که یکی از میمون ها به سمت نردبان می رود تا برای دست یافتن به موز از پله ها بالا برود . به محض این که پایش به پله اول برسد ، شیر آب سرد را روی میمون ها باز کنید .
پس از مدتی ، یکی دیگر از میمون ها برای رسیدن به موز تلاش می کند ، اما باز هم نتیجه همان است . این اتفاق چند بار دیگر تکرار می شود و بالاخره هنگامی که میمون دیگری می خواهد این کار را امتحان کند ، چهار میمون دیگر مانع او می شوند .
حال شیر آب سرد را ببندید و میمونی جدید را جایگزین یکی از میمون های درون قفس کنید . این میمون موز را دیده و می خواهد برای رسیدن به موز از پله ها بالا برود اما چهار میمون دیگر به او حمله برده و او وحشت زده خود رابه عقب می کشد . این اتفاق یک بار دیگر اتفاق می افتد و او می فهمد که اگر بخواهد از پله ها بالا رود ، مورد حمله قرار می گیرد .
اکنون ، یکی دیگر از چهار میمون را از قفس خارج کنید و میمون جدیدی را جایگزین نمایید . تازه وارد به سمت پله ها رفته و مورد حمله قرار می گیرد ، حتی تازه وارد قبلی نیز در تنبیه او شرکت می کند . در مرحله بعدی میمون دیگری را جایگزین یکی از میمون های اولیه کنید . همین بلا سر او نیز خواهد آمد . از چهار میمونی که به او حمله می کنند ، دو میمون نمی دانند چرا به آنها اجازه بالا رفتن از پله ها داده نشده است یا چرا به میمون آخر حمله می کنند .
با تعویض میمون های چهارم و پنجم ، دیگر قفس از میمون هایی که آب سرد را تجربه کرده اند تهی گشته است . با این حال ، دیگر هیچ میمونی به نردبان نزدیک نمی شود .
چرا ؟
چون هرگز شاهد نزدیک شدن هیچ میمونی به نردبان نبوده !
در زندگی شخصی عادات و اصول فراوانی را همه ما سراغ داریم که این گونه شکل می گیرند.!!!